نوروز، از آغاز تا به امروز

باز آمدم چون عید نو

تا قفل زندان بشکنم

وین چرخ مردمخوار را

چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی آب را

کاین خاکیان را می خورند

هم آب بر آتش زنم

هم بادهاشان بشکنم

«مولوی»

ایرانیان باستان همچون دیگر اقوام به اقتضای زیستگاه اجتماعی و درجه تکامل نظام معیشتی و فکری خود، ناگزیر از تبیین چندی و چونی پدیده های طبیعی بودند. توأم با فعالیت عملی خود برای تغییر محیط، تلاش می ورزیدند طبیعت ستیزنده را تحت سیطره خود درآورند و یا آنکه آنان را با خود همراه کنند تا از قهر و شر آن بگریزند. آنان هر پدیده طبیعی را در راستای زندگی واقعی در قلمرو تخیل ترسیم می کردند. از طبیعت می آموختند و هر نمودی را مانند خود می انگاشتند.

استیلا بر اهریمن و نیروهای پلید و پلشت طبیعی و اجتماعی مرهون همگامی و همیاری انسان در مصاف خدایان و پیکار نیروهای نیک سرشت بود. چون پیروزی نیروهای نیک نهاد بهروزی انسان بود، ایزدان نیز بدون یاری انسان از پای درمی آمدند.

نوروز نیز چونان دیگر سنن کهن اجتماعی که بین فینیقی ها و یونانی ها متداول بوده است، زائیده نیازهای اجتماعی ایرانیان باستان بوده است. قدمت آن را شاید بتوان به دوران پیش از ایزدپرستی منتسب کرد. در اصل آن را نوک روز می گفتند. این جشن در آغاز سال و بلافاصله بعد از عید «فروردگان» می آمد. این جشن ده روز به طول می انجامید و ظاهرا روزهای سوک و ماتم بوده است. ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» خود به این جشن اشاره دارد:

در آخر ماه دوازدهم «خشوم» اهل سقد برای اموات قدیم خود گریه و نوحه سرایی کنند و چهره های خود را بخراشند و برای مردگان خوردنی ها و آشامیدنی ها گذارند.

ایرانیان باستان بر این باور بودند که در این اثنا فروهرها که تجسم فنا و زوال جهان تلقی می شدند، به زمین فرود می آیند و از خانواده درگذشتگان دیدن می کنند. فروهرها در واقع دلالت بر حاصلخیزی یعنی آب حاصلخیزکننده بوده اند. فروهرها در کتاب اوستا اینگونه ترسیم شده اند:

آنگاه فروهرهای توانای مقدس برمی خیزند و چندین چندین صدها، چندین چندین هزارها، چندین چندین ده هزار، تا هر یک برای خانواده خود یا ناحیه خود و مملکت خود آب تحصیل کنند...

سنت گرامیداشت فروهرها و انگیزه نهان در آن در زمان ساسانیان به صورت جشنی درآمد که به آبریزان مشهور شده است. در روز اول فروردین هر روز مردم به کنار نهرها و قنات ها می رفتند و شستشو می کردند و به یکدیگر آب می پاشیدند. مراسم آبریزان در واقع تلاش ایرانیان برای جلب رأفت طبیعت و راندن نیروهای سیه کار که قحطی و خشکسالی به بار می آوردند، بوده است.

شاید رسم خانه تکانی که هنوز به هنگام نوروز معمول است، مربوط به آئین بزرگداشت فروهرها باشد. ظاهرا جشن نوروز که پس از این مراسم می آمده روز اول سال و ایام شادی بوده است و این زمانی است که طبیعت زایشی نو را پس از رخوت زمستان آغاز می کند. خورشید فروزان می شود و پرتوافشانی آن طبیعت بیجان را طراوت می بخشد. شکوفه ها تارک طبیعت را می آرایند و باروری به بار می آورند و دیگر بار انسان با طبیعت هماهنگ می گردد. اساطیر که خود تلاش ابتدایی انسان برای تبیین هستی و زرادخانه آرمان ها و حرمان های اوست، نوروز را از آن جم شید (تابناک) می دانند. همان گونه که از اسم او مستفاد می گردد، احتمالا همان ایزد خورشید اقوام خود ایرانی و به عقیده برخی از مورخین اولین پادشاه قوم ایرانی بوده است.

فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران نوروز را منتسب به جمشید می کند:

جهان انجمن شد بر تخت اوی از آن برشده فرهی بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند

برخی از اساطیر نوروز را جشن آفرینش نخستین انسان، یعنی کیومرث، می دانند. فردوسی در تعریف و انتساب نوروز به کیومرث چنین می سراید:

چو آمد به برج حمل آفتاب جهان گشت بر نرد آئین و تاب

کیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای

زند اوستا اشاره ای که به فروردین ماه دارد از این قرار است:

این ماه فروردین روز خرداد است که سام نریمان اژدهاک را بکشت. روزیست که ایزد اهورامزدا رستاخیز خواهد کرد و همین روز است که جهان از ناتوانی در برابر دیوان، دروغ و ظالمان و کران رهایی می یابد و سروش قدیمی دیو را به ناتوانی مبتلا می کند. خداوند اهورامزدا اهریمن را می زند و او را ناتوان می سازد به طوری که از آن به بعد روح او روی زمین حکومت نکند.

همچنین:

خرداد روز سرور در سالها، ماها و روزهاست. هستی، زایش و پرورش همه استومندان (موجودات مادی) جهان از آب است، زمین را نیز آبادانی از اوست اگر آن روز تن را جامه ئی نیکو دهند و بوی خوش بویند و مراد نیک کنند و برنشینی از جای زمین و مردم به دور بویند و آبها را مهر کنند و ستایشگاه روز را انجام دهند، آن سال نیکوئی به ایشان پیش رسد و بدی را از ایشان دور سازند. او که آب زوالش بخشد یا بیازارد، آن ماه آسوده یا آزروده بود.

مهرداد بهار در کتاب «اساطیر ایران» نوشته است که ظاهرا در اساطیر ایرانی و هندی خورشید، مهر و جمشید جنبه های گوناگون یک خدایند که ضمن خدای خورشید بودن خدای نباتی و حیوانی هم هستند.

انگیزه و هدف غائی از برگزاری مراسم نوروز، تلاش ابتدایی ایرانیان باستان برای دستیابی به خواسته ها و آرزوهای خود بوده است. تلاش برای به سر مهر آوردن طبیعت و به بیان دیگر نیایش برای بارش باران و تابش آفتاب بوده است. جشن نوروز پس از فتح ایران توسط تازیان، همچنان پایدار بماند. برخی از رسوم و آداب آن چون آبریزان و میرنوروزی منسوخ شد. ایرانیان حتی برای صیانت از رسوم کهن خود متوسل به نقل روایتی می شدند که ظاهرا پیامبر اسلام در وصف نوروز گفته بود. خلفای عرب در قرون اولیه حاکمیت فئودالی خود در ایران صرفا به منظور دریافت باج و خراج که موعد پرداخت آن در نوروز یا مهرگان بود، مخالفتی با برگزاری نوروز نمی کردند. رسم هدیه دادن که از زمان ساسانیان باقی مانده بود و یکی از منابع تاراج پادشاهان بود، دوباره متداول شد و زندگی را برای اکثریت محروم جامعه سخت تر کرد. خلفای اموی که نمایندگان اشرافیت زمان خود بودند، سنت ارمغان دادن را بر مردم تحمیل کردند. جرجی زیدان در تاریخ اسلام به خراج سنگینی اشاره دارد: در زمان معاویه تعداد هدایا به پنج تا ده میلیون درهم بالغ می شد. همچنین ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» به وضعیت هولناک دهقانان اشاره می کند: چون پارسیان از کبیسه دست برداشتند، ماه هایشان بیشتر شد و نوروز پیش از رسیدن غله برآمد و خراج پیش از غله گشاده شد و دهقانان به رنج افتادند.

ایرانیان در هر شورش و نهضتی که در مخالفت با امویان ایجاد شده بود، فعالانه کوشیدند. نهضت شعوبیان که خود آبستن نهضت های عمدتا دهقانی زندقیان، قرمطیان و دیگر قیام های ملی قرون دوم و سوم هجری شد، پژواک طغیان ایرانیان بر علیه بهره کشی فئودالی و برتری تازیان بود. گرچه نهضت مزدک توسط انوشیروان به خون کشیده شد و عده کثیری از پیروان او قتل عام شدند، اما اندیشه اشتراکی سترگ او در شورش های دهقانی، در ادبیات و فلسفه آزادگانی چون بابک خرمدین و ابن مقفع احیاء شد.

در اواخر قرن دوم هجری انقلاب سیاسی سترگی منجر به براندازی امویان گردید. با روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی جشن های ایرانی دوباره رونق یافت و فرهنگ ایرانی شکوفا شد. حکومت عباسیان حرمان ببار آورد و به آرمان مردم خیانت کرد و هیچ چیز جز خراج و مالیات های سنگین تر نصیب توده های محروم نشد.

جنبش حروفیه و دیگر نهضت های اجتماعی که عمدتا ریشه دهقانی و رنگ مذهبی داشتند، طی قرون متوالی بر علیه بهره کشی فئودالی به نبرد برخاستند و زمین لرزه های عظیمی در دوران خود ایجاد نمودند ولی به علت پراکندگی، خودانگیختگی، عدم آگاهی و تشکل طبقاتی، هیچیک از این شورش های دهقانی نتوانستند پیروزی نهایی و یا پایداری به کف آورند. انقلاب مشروطیت را می توان سرآغاز تحولی ژرف در این پویش تاریخی به حساب آورد. در فرآیند این انقلاب بود که مردم ستمدیده ایران بر استبداد فئودالی استیلا می یابند. اما انقلاب مشروطیت نیز با تمامی عظمتش نتوانست نتایج مطلوب را به بار آورد.

از اوایل مشروطیت به بعد نوروز به همان شیوه ای که اکنون متداول است، برگزار می شد. با این تفاوت که سنت نامیمون «حاجی فیروز» بعد از تکوین و انکشاف مناسبات سرمایه داری و بحران منبعث از آن، بدان افزوده شده است. «حاجی فیروز» که ظاهرا خود را مبشر سرور نوروزی قلمداد می کند، در کوچه و برزن ها ظاهر می شود. او بر خود که تجسم عینی و عریان فلاکت و محرومیت جامعه سرمایه داریست اسم «حاجی» می نهد و با صفت «فیروز» سرنوشت اسفناک خود را می آراید. او که خریداری برای نیروی کار خود نمی یابد و هیچگونه چشم اندازی در فراروی خود نمی بیند بی هویتی اجتماعی خود را فریاد می کند. از مناسبات استثمارگرانه، یعنی از «ارباب خود» در «اشعارش» سخن می گوید. «حاجی فیروز» در بی هویتی خود تناقضات جامعه سرمایه داری را نمایان می سازد. حضور او از هیچ چیز جز فلاکت و بیکاری جامعه سرمایه داری حکایت نمی کند.

اگر رژیم پهلوی که آتشفشان خشم خلق آن را چون پر کاهی از میان برد، بر آن بود که نوروز را به بارگاه خون آلود خود منتسب سازد و فرهنگ بالنده را دچار خواب انگیزی سرمایه داری کند، امروز جمهوری اسلامی که به راستی می باید از آن به عنوان جمهوری چوبه های دار یاد کرد، که ارزش های تاریک اندیشانه خود را از اعماق تاریک خانه قرون وسطی بیرون می کشد، با فرهنگ ستیزی خود کمر به انهدام نه تنها فرهنگ غنی و پویا، بلکه تمامی مظاهر مدنیت بسته است.

اما علیرغم تمام فراز و فرودها، نوروز که مظهر زایندگی و پویندگی انسان و طبیعت و بیانگر آرمان های تحقق نایافته مردم محروم ایران است، همواره در برابر ناملایمات ها پایدار مانده است و هیچگاه جوهر واقعی خود را از دست نداده است.