سردمداران حقوق بشر در دفاع از فاشیسم مذهبی
«بهار عربی» که به زعم امپریالیسم آمریکا ومتحدینش بنا بود در کشورهای عربی دمکراسی و آزادی به ارمغان آورد ، سرانجام خزانی شد که جنبشهای آزادیخواهانه این کشورها را نشانه گرفته است.
دول غربی با آگاهی از رشد روزافزون جنبشهای مردمی و ضدیت آنان باحکومتهای دست نشانده غرب، طرح« بهارعربی » را به مردم این کشورها تحمیل کردند تا روند تحولات این کشورها را از مطالبات آزادیخواهانه به باورهای «اجتهادی» وسنتهای عهد کهن سوق دهند. همان سیاستی که در سال ۱۳۵۷با تحمیل رژیم جمهوری اسلامی درایران تجربه کردند و هنوز مردم ایران بهای سنگین آنرا می پردازند.
آمریکا و متحدینش آگاهانه به اسلامیست های افراطی کمک می کنند تا آنان «اصول واقعی اسلام» را به انحصارخود درآورند. روشی که بر طبق آن روحانیون فقط در مسجد موعظه نمی کنند بلکه در تمام امور معنوی و سیاسی - اجتماعی مردم دخالت و نظارت خواهند نمود.
یکی از مکتب های شناخته شده جهادی که همواره مورد قبول سردمداران حقوق بشر قرار گرفته است ، جریان اخوان المسلمین مصر است.این جریان در سالهای گذشته توانسته است میراث خوارانی را بعنوان شاخه های خود در فلسطین بنام جهاد اسلامی و حماس بگمارد. رژیمهای مرتجعی نظیر ترکیه را با خود همراه سازد و در افغانستان و در میان گروه های تروریستی نفوذ نماید تا مبارزات مردم را از مسیر طبقاتی به مسائل مجاز و ممنوع ، نظیر حلال و حرام تنزل دهد.
سرکرده این گروه ها در سالهای گذشته عموما در غرب پرورش یافته اند و هنگام تسلط شوروی سابق در افغانستان دوش به دوش مجاهدین افغان به نفع غرب جنگیده اند. باوجودیکه آنان مواضعی بی پروا علیه غرب از خود بروز می دهند ولی این مواضع جهادگرایانه تا زمانیکه عملکرد اصلی اش در خاورمیانه ویا در کشورهای عربی برعلیه جنبشهای آزادیخواهانه است، غربی هارا چندان آزار نمی دهد.
درسالهای گذشته سردمداران حقوق بشربعضی از رهبران افراطیون جهادگررا «میانه رو» خوانده و روش آنهارا «مسالمت آمیز» ارزیابی کرده اند. بر همین اساس از رئیس جمهور فرانسه تا خانم کلینتون وزیر امور خارجه وقت در آمریکا فریاد برآورده اند که جهادگران در لیبی پس از قذافی و در تونس بعد از بن علی درحال پیاده کردن دمکراسی اسلامی می باشند و اصول آنها چیزی نیست به جز یک زندگی ناب اسلامی و شریعت اسلام . از اینرو بانگاهی هرچند گذرا به عملکرد دول امپریالیستی در ایران ،عراق و ترکیه ،عجب نیست که اکنون پرچمداران حقوق بشرمدافع افکار وخرافات عصر جاهلیت گردیده اند ، آشکارا خودرا مدافع شریعت اسلام معرفی می کنند. از این «فرهیختگان حقوق بشر» بایستی سئوال کرد در کجای مکتب اسلام دمکراسی وجود دارد که شما به تعریف و تمجید آن نشسته اید؟
بدنبال اعتراضات مردمی در مصر دول غربی بلافاصله دست به کار شدند ومحمد مرسی یکی از مرتجعین تعلیم دیده خودرا به مردم این کشور تحمیل کردند. برخلاف بعضی از کشورها که «بهارعربی» توانست چند صباحی توده مردم را از مبارزه بازدارد، مردم مصر آگاهانه و هشیارانه از همان ابتدا عرصه مبارزه را برگزیدند و حاضر نشدند میدان استقامت را ترک کنند. مرسی سعی داشت پا جای پای آیت الله خمینی بگذارد و قدم به قدم تمام دست آوردهای مبارزات مردم را با زستاند،اما مردم مصر تجربه شکست تلخ مردم ایران را از یاد نبردند و تسلیم نشدند.
دولت مرسی توانست یکسال برمردم این کشور حکومت کند ولی مردم ازهمان ابتدا پی به ماهیت عقب مانده حکومت وی برده، حاضر به تمکین نشدند. جنبش آزادیخواهانه مصر ابتدا بیش از ۲۲ میلیون امضاء برعلیه حکومت مرسی گردآوری کرد ، سپس ده ها میلیون نفر به خیابانها آمده شعار آزادی و دمکراسی سر دادند. مرسی حاضر نشد هیچگونه تغییری در نظام اسلامی خود پدید آورد جز اینکه روز بروز بر اسلامی کردن و بازستاندن دست آوردهای مردم قدم برداشت. دراین هنگام ارتش مصر که نظاره گر تظاهرات ده ها میلیونی مردم بود به مرسی اولتیماتوم داد تا به نظر مردم احترام بگذارد و تغییراتی رادر سیستم حکومتی ایجاد کند. مرسی که تصور می کرد گروه اخوان المسلمین قادر است مردم مصر را تحت نظام دیکتاتوری - مذهبی نوپای خود به انقیاد بکشاند از پذیرش هرگونه تغییری سرباز زد.
سرانجام ارتش این کشور با تشخیص صحیح و بموقع درکنار مردم قرار گرفت ومحمد مرسی را کنار زد. اقدام ارتش مصر مورد تأیید کمونیستها، ناصریستها ، دانشجویان، دانش آموزان و اقشار مختلف اجتماعی قرار گرفت. دولت جدید مصر بلافاصله انتخابات آزاد را در دستور کارقرار داد ولی نه غرب و نه جریان اخوان المسلمین از روند دمکراسی استقبال نکردند. از آن هنگام تاکنون طرفداران حقوق بشرتمام بلندگوهای تبلیغاتی خودرا برعلیه حکومت موقت مصر بکار گرفته وبا پشتیبانی ازجهادگران اخوان المسلمین به احیای فاشیسم مذهبی در مصر برخاسته اند.
هم اکنون مصربه کانون مبارزه و مقاومت برعلیه ارتجاع و فاشیسم مذهبی تبدیل شده و رژیمهای فاشیستی - مذهبی نظیر رژیم جمهوری اسلامی ایران ، رژیم رجب طیب اردوغان در ترکیه ،راشد الغنوشی درتونس و امثالهم که عموما رابطه نزدیکی با آمریکا و دول اروپایی دارند برعلیه دولت مصر موضع گرفته اند.
آیا براستی رهبران کشورهای بزرگ سرمایه داری تا کی می توانند «جهادگران» محبوب خودرا بر علیه مردم بپا خاسته در خاورمیانه و کشورهای عربی بشورانند و جوی خون براه بیاندازند؟