فرخ نگهدار ، خائنی که ازمرگ هاشمی رفسنجانی کامش تلخ شده است

سالهاست نام فرخ نگهدار یاد آور خیانت به مردم ، همکاری با رژیم جمهوری اسلامی ایران بمنظوردستگیری وشکنجه نیروهای انقلابی ، بویژه رزمندگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران می باشد. نگهدار درسال ۱۳۵۹بعد از انشعاب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نام اکثریت فدائیان خلق را برای سازمانش برگزید . از همان هنگام نگهدار و سازمانش همکاری با رژیم جمهوری اسلامی ایران را با این ترفند که رژیم «ضدامپریالیسم» می باشد پیش گرفتند.

در آن هنگامه، نیروهای وابسته به سازمان اکثریت در کمیته های انقلاب و زندانهای رژیم مستقر شدند. وظیقه این مزدوران شناسایی نیروهای انقلابی بویژه رفقای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. در موارد بسیاری نیروهای انقلابی پس ازسپری کردن دوره محکومیت، باردیگر هنگام تحویل گرفتن لباسهایشان توسط نیروهای اکثریت مستقر در زندان شناسایی می شدند. عناصر مزدور اکثریت در تمام کمیته ها و زندانها اطاقی در اختیار داشتند که افراد آنها درشیفتهای ۸ ساعته تعویض می شدند.

شعارهایی نظیر «سپاه پاسداران باید به سلاح سنگین مجهزشوند ، نماز جمعه منادی مبارزه علیه امپریالیسم ، صهیونیسم ولیبرالیسم» هنوز از یاد نرفته است. تبلیغات زهرآگین اکثریتی ها برعلیه نیروهای انقلابی و به طرفداری از رژیم جمهوری اسلامی ایران ننگ و خیانتی است که هرگز از کارنامه امثال نگهدار پاک نخواهد شد. براستی که چه کسی می تواند عربده های ناهنجار اکثریتی هارا که به نفع رژیم فریاد بر آورده بودند «نظام حاکم بر زندانها مبتنی بر شکنجه نیست ، پیام تسلیت به رهبر انقلاب امام خمینی، برای ریاست جمهوری به حجت الاسلام سید علی خامنه ای رأی می دهیم، دستجات ضد انقلابی ایران در خارج کشور را بشناسید ( باذکر تمام سازمانهای مخالف رژیم )، انقلابیون کردستان و خلق کرد ، شبکه ایادی بعث و امپریالیسم را درهم می شکنند، مردم ترکمن صحرا خواستار پیامهای وحدت آیت الله خمینی هستند» و هزاران خیانتهای دیگررا فراموش کند.

بجز موارد ذکر شده و هزاران موردی که در این مختصرنمی گنجد ، نگهدار و دستیارانش نظیر مهدی فتاپور و امثالهم طی سالهای گذشته در خارج از کشور بطور دائم در جهت تحکیم پایه های رژیم دیکتاتوری - مذهبی حاکم قلم زده اند. فرخ نگهدارهیچگونه شرمی ندارد تا گاه چاکرانه به خامنه ای عریضه بنویسد و گاه در پشتیبانی از «اصلاح طلبان» قلم فرسایی کند. اکنون با مرگ هاشمی رفسنجانی وی ماتم زده شده و رفسنجانی را «شاگرد زرنگ انقلاب» معرفی کرده است.
این عنصر فرومایه که گویی قصد سبقت از «اصلاح طلبان» را درسر می پروراند در غم از دست دادن رفسنجانی چنین نگاشته است:

«خبر بس تلخ بود، برای آن گروه از ایرانیان که خود بهمن انقلاب بهمن را به حرکت آورده و خود به نوبت با پس لرزه ها یا سیلاب های آن در آویخته اند.» نگهدار که گویی هیچ شرمی بخود راه نمی دهد خودرا شیفته رفسنجانی معرفی کرده و ادامه می دهد : «به راستی هیچکس به اندازه رفسنجانی در بیرون کشیدن جمهوری اسلامی از هیمه های به جامانده از انقلاب و جنگ مدبر نبود.» این شاگرد کودن انقلاب که سالیان درازی است هیزم آورتنورآدمکشیهای رژیم جمهوری اسلامی ایران شده است ادامه داده است :
«برایم یقین است که وجدان آیتالله هاشمی رفسنجانی به هنگام آخرین بازدمها، وجدانی ناآرام و خوفزده نبوده است. زیرا برای او یقین بوده است که قاطبه مردم کشورش، که او آنها را در این ۸۲ سال هرگز تنها نگذاشت، هاشمی رفسنجانی را در پایان کار یار و مددکار خود برای عبور از گردنه های سخت خواهند شناخت.»
عجبا ! شوخی تاریخ را بنگر که آدم بی وجدانی به اسم فرخ نگهدار، اکنون به یک دیکتاتور توطئه گرسخاوتمندانه ۸۲ سال نشان «یار و مددکار» اهدا می کند؟ به توصیف نگهدار هاشمی از بدو تولد «مددکار» بدنیا آمده بوده است. نگهدار که بیهوده از «بیرون کشیدن جمهوری اسلامی از هیمه های به جامانده از انقلاب» ذوق زده شده ، نمی تواند درک کند زبانه های سرکش انقلاب سرانجام دودمان رژیم جمهوری اسلامی ایران، خاندان رفسنجانی ، خامنه ای و امثال نگهدار را در خود می سوزاند و دیر نیست زمانی که برویرانه های این نظام دیکتاتوری - مذهبی، مردم ایران دست افشان ، غزل خوان و پای کوبان شوند.

برای اطلاع خوانندگان بیانیه افاضات نگهدار را درزیر درج می کنیم.


۲۰ دی ۱۳۹۵
شاگرد زرنگ انقلاب
فرخ نگهدار
ساعاتی پیش آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ۸۲ سال زندگی و تلاش را بدرود گفت. خبر بس تلخ بود، برای آن گروه از ایرانیان که خود بهمن انقلاب بهمن را به حرکت آورده و خود به نوبت با پس‌لرزه ها یا سیلاب های آن در آویخته اند. رفتن هاشمی خبری تلخ بود برای آنان که در این ویرانه‌ دنیای هراس‌زده، به تدبیرها و تجربه‌های خیرخواهان ایران چشم دارند تا مبادا باز کشور را به غرقابه‌های تازه درغلتد.

هاشمی از معدود رهبران جمهوری اسلامی بود که، بدون پرورش در خارج یا تحصیلات آکادمیک، برخلاف هم نسلی‌های خود، ظرفیت آن‌را یافت که برای تطبیق نظام با نیازهای زندگی امروزین، و یا برای هم‌زیست‌کردن آن با جهان مدرن آستین بالا زند. به‌راستی هیچ‌کس به اندازه رفسنجانی در بیرون‌کشیدن جمهوری اسلامی از هیمه‌های به‌جامانده از انقلاب و جنگ مدبر نبود. باور بسیاری از مریدانش این است که اگر دوران رفسنجانی نبود، جمهوری اسلامی یا چون رژیم اسد سرنوشت‌اش به حمایت شرق گره می‌خورد، یا چون رژیم شاه حیات‌اش به حمایت غرب بسته می‌شد، یا با طناب نادانی صدام و قذافی به ته چاه رفته بود و یا اگر هم می‌ماند با ونزوئلا و زیمبابوه هم‌طرازی می‌کرد.


با این همه، رفتار هاشمی با انقلاب بی‌نصیب از نقد نیست. اما نقد هاشمی به خودباوری و بی‌اتکالی او یا شبهه در ایران‌دوستی او نیست. نقد هاشمی این نیست که او بوی مردم‌اش را نمی‌شنید و سمت تحول را نمی‌دید. با تدبیر او، و با اعتماد اکثریت مردم به او بود، که ایران پس از آیت الله خمینی، به سوی صلح و سازندگی و ثبات ره یافت.
نقد رفتار او به کم‌اعتنایی‌اش به اهمیت حفظ اعتماد زحمت‌کشان و روشنفکران در یکی از حساس‌ترین برهه‌های تاریخ معاصر کشور است. هاشمی در میانه دهه ۶۰ به جایگاه محافظه‌کاران در جمهوری اسلامی پر بها داد (یا تن داد) و بخش مردم‌گرای نظام را به حاشیه راند. هاشمی رفسنجانی در دهه ۶۰، به خطا، نور چشم کسانی شد که آزادی سیاسی را خطری برای کشور تلقی کردند و راه‌گشای فرادستی امنیتی‌ها بر سرنوشت کشور، و نه فقط دگراندیشان، شد.

و این خطا زمانی شکست‌آفرین شد که به حاشیه رانده‌شدگان هم به خطا بر ظرفیت‌های لولاگر او خط بطلان کشیدند و او را تماما علیه خود پنداشتند. و از بد روزگار هر دو طرف فقط زمانی بعد از ۸۴ درس گرفتند و هم‌نشینی کردند که احیای قدرت صد برابر دشوارتر بود. حالا هاشمی خاری شده بود خلیده در چشم همان نورچشمی‌های دیروز.
هم از این‌روی، رفتن هاشمی تسلی خاطر است برای شاگردان تنبل انقلاب بهمن. برای آنان که، برخلاف هاشمی، از گذشت روزگار نیاموختند؛ آنانی که دیروز مثل هاشمی، با فتح خرمشهر، هوای کربلا و قدس کردند. ولی برخلاف او، بعدها بی‌اعتنا به دام‌گستری‌ها، باز پای کشور را به معرکه‌های مین‌گذاری شده کشاندند. و یا برخلاف هاشمی در رویدادهای ۸۸ اهمیت رای مردم و اعتماد مردم را ندیدند و با نیمی از جامعه به مقابله برخاستند.

و سوال بزرگ تاریخ هنوز این است که اگر جایگاهی که هاشمی برای جناح‌های چپ و راست در جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ قائل شد، وضعیت عکس داشت آیا باز هم عبور کشور از آن همه مصیبت در دهه ۶۰، مثل کشتار بی‌دریغ هزاران زندانی سیاسی و افتادن مهار حکومت به دست اقتدار گرایان، امری مقدر بود؟ اگر نگاه هاشمی در برهه ۶۷ و ۶۸ همان نگاه هاشمی در برهه ۸۸ و ۸۹ بود، آیا باز هم روح کشور از کشتارها و تحریم‌ها و خودکامگی تا این حد زجر می‌دید؟
اما ورای همه فراز و نشیب‌ها، کارنامه هاشمی آئینه عبرت است برای همه کسانی که در غرقابه‌ها و پیچیدگی مفرط اوضاع سیاسی گرفتار می‌آیند، اما از اسب نمی‌افتند که زیر سم ستوران له نشوند؛ کسانی که از خود چیزی بیش از آویختن لوح قربانی بر سینه خویش انتظار دارند؛ کسانی که عزم دارند نه فقط مثل قربانیان سربلند به پایانه راه ره یابند، بلکه در برون بُرد کشور از غرقابه‌ها سهمی شایسته جایگاه خویش بر عهده گیرند. هاشمی جانی از همین جنس بود، جانی تنومند بود، از جنس ایران و در مسیر زمان.
برایم یقین است که وجدان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به هنگام آخرین بازدم‌ها، وجدانی ناآرام و خوف‌زده نبوده است. زیرا برای او یقین بوده است که قاطبه مردم کشورش، که او آن‌ها را در این ۸۲ سال هرگز تنها نگذاشت، هاشمی رفسنجانی را در پایان کار یار و مددکار خود برای عبور از گردنه‌های سخت خواهند شناخت.

همراه و همزبان با میلیون‌ها شهروند کشورم، فقدان آقای هاشمی را به خانواده محترم تسلیت گفته برای ایشان آرزوی صبر دارم.

A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany

Fax: 00-49-221-170 490 21

Web Site: http://www.iranian-fedaii.de

E-Mail: organisation@iranian-fedaii.de

سایر مقالات:

باراک اوباما ارتجاع شیعه را به ارتجاع سنی ترجیح می دهد

عقب نشینی میرحسین موسوی و مطالبات جنبش اصیل مردم ایران

تشویق مردم به آرامش به نفع کدام طبقه است ؟

پرده دیگری از اعمال ددمنشانه آدم نمایان رژیم جمهوری اسلامی ایران - زجرنامه ی بهاره مقامی یکی از شقایق های له شده ی ایران ، قربانی تجاوز در زندان

جنگهای کوچک ـ قدرتهای بزرگ به قلم Patrick Cockburn

lموضع غرب در برابر رژیمی که قوانین بین المللی رابه سخره گرفته است

شیلی ۱۹۷۳ - ۱۱ سپتامبر دیگری

وضعیت فاجعه بار زندان کهریزک به قلم یکی از آزادشدگان این اردوگاه فاشیستی

چه کسانی حقایق را تحریف می کنند ؟

یادی از رفیق صفرخان (صفر قهرمانیان) به مسعود بهنود که علیرضا نوریزاده و ناصر مستشار هم بخوانند

پیرامون عناصر مرموز و طرز کار خبرچینهای رژیم جمهوری اسلامی ایران- درباره سایت مشکوک اعتراض و همکاری سربلند گرداننده این سایت با رژیم

ناگفته‭ ‬هایی‭ ‬در‭ ‬باره‭ ‬قتل‭ ‬شاپور‭ ‬بختیار‭ ‬در‭ ‬مصاحبه‭ ‬با‭ ‬سخنگوی‭ ‬سازمان‭ ‬چریکهای‭ ‬فدای‭ ‬خلق‭ ‬ایران‭ ‬حسین‭ ‬زهری (بهرام‭(

اکثریت‭: ‬چرچیلیسم‭ ‬یا‭ ‬رسیدن‭ ‬به‭ ‬قدرت‭ ‬به‭ ‬هر‭ ‬شکل- نامه به رفیق بهرام - حسین زهری و پاسخ رسیده‬

 چرا سربازان گمنام امام زمان رفیق بهرام - حسین زهری را هدف تبلیغات سوء خود قرار داده؟

چرا خائنین اکثریتی هر روز گستاخ تر می شوند؟ اظهارات رفیق حسین زهری در باره چاپخانه مخفی سازمان

وضعیت کنونی و جناح بندیهای درونی رژیم جمهوری اسلامی

خمینی چه گفت؟ خمینی چه کرد؟ (در باره دانشگاهها) قبل از به قدرت خزیدن بعد از به قدرت خزیدن

سایت «صدای مردم» متعلق به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران است

نوار گفتگوی هدایت اشتری لرکی معاون ساوامادر فرانسه با حبیبیان معاون ساواما در تهران

اسناد تبهکاریهای سربازان گمنام امام زمان

به کوبا دست نخواهید یافت - به قلم فیدل کاسترو

ماهوشیاری خودرا از دست نخواهیم داد-درباره ایرج مصداقی تواب و همکار رژیم جمهوری اسلامی ایران


حسین زهری
۱
حسین زهری