دولت ناپیدا
عملیات گلادیو- بخش پنجم

جیمز: خوب قبل از پرداختن به سئوالات تفسیرهایی که از بینندگانمان رسیده، آیا خبری چیزی هست که بخواهید مطرح کنید؟

سیبل: بله، هر روز خبرهای جدیدی از آن منطقه می رسد، برخی را که می خواستم به شما اطلاع دهم، مثلا بازداشت عده ای از گروه های فعالین فرضا اسلامی در قرقیزستان یا ازبکستان. بنا بر این هر روز اطلاعاتی از منابع محلی به ما می رسد، چه از قرقیزستان یا قزاقستان یا آنطور که آقای کری (وزیر امور خارجه آمریکا) می گوید قرقیزمنستان (خنده!) بنا بر این از منطقه «قرقیزمنستان». هر کس بخواهد می تواند به وب سایت من BoilingFrogsPost برود، که من خبرهای قفقاز، آسیای میانه و روسیه را در آنجا گردآوری می کنم. می توانند ببینند که چه خبرهایی را در آنجا می گذارم، و اگر خبری آنجا هست به این معنی است که خبر مهمی است. اخباری که من در آنجا می گذارم اخبار فله ای مانندنیست مثل «هشت نفر در فلان جا کشته شده اند، و یا دو نفر در جای دیگر مجروح شدند». من فقط به اخباری می پردازم که به هم مربوط اند و سعی می کنم این اخبار را در یک گروه جمع کنم. بنا بر این هر روز اخباری از آن منطقه می رسد و اگر این خبرها در وب سایت من هستند، به این معناست که آنها مهم می باشند. کسانی که به این سری مصاحبه ها گوش فرا داده اند، وقتی به آن اخبار نگاه می کنند برایشان تداعی خواهد شد و خواهند گفت: «آه!، بله می دانم، .... می توانم ببینم که به کجا می رود.»

جیمز:حال اجازه بدهید تا به سئوالات و نکات بپردازیم. همانطور که گفتم دهها سئوال و نکته برایمان رسیده و سعی خواهیم کرد تا آنجا که می توانیم به تعداد بیشتری بپردازیم. همچنین خواهش می کنم تا سئوالات و نکات خود را مطرح کنید، و ما تلاش خواهیم کرد تا به آنها در مصاحبه های آینده پاسخ دهیم. حالا بگذارید به سئوالات آقای کرت (Kurt) بپردازیم که چند سئوال مطرح کرده و ما یک به یک به آنها می پردازیم.
اولین سئوال او که به آن بپردازم این است:

«آیا آقای دیوید هدلی (David Headly) در عملیات گلادیو طرح ب مشارکت دارد؟» برای کسانی که اطلاع ندارند، دیوید هدلی مامور سازمان مبارزه با مواد مواد مخدر (DEA) آمریکا بود، بعد معلوم شد جاسوس دوجانبه القاعده می باشد و متهم به سازماندهی قتل عام شهر بمبئی هند - که چند سال گذشته روی داد - شده بود. داستان جالبی می باشد و با آقای تام سکر قدری راجع به او صحبت کردیم. من (یعنی جیمز) برنامه تلویزیونی در GRTV راجع به این موضوع داشتیم. اما آیا دیوید هدلی در عملیات گلادیو طرح ب مشارکت داشته و اگر داشته مدرکی دال بر این موضوع وجود دارد؟

سیبل: خوب! شما تمام اطلاعاتی را که من در مورد این فرد داشتم خلاصه کردید. من مطلب دیگری در مورد او و اینکه آیا با عملیات گلادیو طرح ب مربوط بوده ندارم. بنا بر این پاسخ اول شما این است که من نمی دانم!

جیمز: خیلی خوب. داستان جالبی است و قطعا با بقیه مسائلی که در مورد آن صحبت کرده ایم جور درمی آید، بخصوص مامور مبارزه با مواد مخدر که جاسوس دوجانبه القاعده بوده و آنها در مورد او این را نمی دانستند.

جیمز: خوب، اجازه بدهید به سئوال دوم بپردازیم: «آقای سم براون بک (Sum Brounback) عضو سابق ATC [مشخص نیست ATC در اینجا مخفف اسم چه سازمانی است، شاید که مخفف Air Training Command یا فرماندهی آموزش هوانوردی نیروی هوایی آمریکا باشد] چه نقشی در اجرا عملیات گلادیو طرح الف یا گلادیو طرح ب داشته؟ آیا او اصلا به وجود چنین عملیاتی واقف بوده است؟

سیبل: اسم او به کرات به گوشم خورده، البته هیچگاه در دوران کاری ام در FBI اف بی آی نشنیدم که او صحبت کند. دوباره باید بگویم که من نمی دانم، تنها می دانم که او عضو فعالی بوده، و اسم او شنیده می شد در دوران کاری ام در اف بی آی. آیا شخصیت کلیدی و مهمی بوده؟ من نمی دانم!

جیمز: خوب! سئوال بعدی: «آیا کسی از سیاستمداران آمریکایی در ملاقات میان شاهزاده بندر (سعودی) و آیمن ظواهری در سال ۱۹۹۷ در باکو حضور داشته است؟ و اگر کسی حضور داشته، کی بوده؟

سیبل: من نمی توانم اسم اشخاص را بیاورم، بخصوص اگر درانظار عموم شناخته شده نیستند. اما، بله حضور داشته اند، و برخی از آن اشخاص در دولت فعلی آقای اوباما هم پست رسمی دارند. برخی دیگر مشاورین ارشد کاخ سفید و دولت فعلی هستند. این را هم می توانم بگویم که همه آنها عضو هیئت مدیره پنج یا ده شرکت بزرگ نظامی - صنعتی آمریکا هستند.

جیمز: بسیار جالب است. خوب برویم سراغ سئوال خانم کاتیا که می پرسد: «در آخرین قسمت مصاحبه ما، سیبل گفت که در سال ۲۰۰۱ تولید تریاک در افغانستان به شدت نزول کرد و دلیل آن هم آن چیزی نیست که همه فکر می کنند - یعنی غیرقانونی کردن تولید تریاک توسط طالبان - ولی نگفت که دلیل آن چه بوده. من همیشه کنجکاو بوده ام تا بدانم که این افت تولید آیا ربطی به وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ داشته، که در ظاهر اینطور به نظر نمی رسد، چرا که نقشه حمله به برج های تجارت جهانی و اشغال افغانستان باید قبل از این تاریخ بوده باشد. می شود از خانم سیبل بخواهید تا در این مورد توضیح دهد»

سیبل: سئوال خوبی است و من پاسخ محکم و مستندی ندارم، ولی می توانم فرضیه هایی را در این مورد ارائه کنم. اگر به اطلاعات ضدجاسوسی سازمان اف بی آی دسترسی داشتید، می دیدید که تولید تریاک تا اواسط و حتی اواخر سال ۲۰۰۰ دائم بالا می رفت. ضمنا قبلا راجع به این صحبت کردیم .
بعد در اواسط یا اواخر سال ۲۰۰۰ اتفاقی افتاد که تولید البته کاملا قطع نشد ولی شاید تا ۸۰ درصد پایین آمد. این قبل از روی کار آمدن دولت بوش و در دوران کلینتون است و همانطور که گفتم مقامات طالبان از افغانستان به آمریکا آمده و در تگزاس با آقای چنی (معاون بوش) مذاکره داشتند. همچنین می دانیم که اختلاف نظری میان کمپانی های نفتی که می خواستند خط لوله صادرات نفت آسیای میانه را از افغانستان رد کنند و دولت کلینتون وجود داشت. چرا که کمپانی های نفتی می گفتند: «به ما چه مربوط که طالبان در افغانستان چکار می کنند؟» و اینکه «ما باید طالبان را به رسمیت بشناسیم، چرا که به این منطقه احتیاج داریم و باید خط لوله نفت را از اینجا رد کنیم. این راه ابریشم جدید ماست. این برای پروژه های ما بسیار مهم است.» در همین زمان دولت کلینتون از سوء استفاده و سرکوب زنان توسط طالبان صحبت می کرد، و اینکه زنان را سنگسار می کنند. همانطور که می دانید این در همان زمانی بود که بطرز عجیبی آمریکا کارخانه داروسازی را در سودان بمباران کرد، با اینکه دولت حقیقتا می دانست که بن لادن و ظواهری کجا هستند، چرا که داشت با آنها مذاکره می کرد.

خلاصه کلی اتفاقات عجیب و غریب در حال وقوع بود و دولت کلینتون این مشکل را با کمپانی های نفتی داشت، و بعد مجبور شد که دولت طالبان را به رسمیت بشناسد. هر چی بود، اتفاق مهمی افتاد که تولید تریاک ناگهان به شدت پایین آمد. سئوال مهمی است که چرا تولید ده ها میلیارد دلار تریاک و هروئین متوقف شد. باید بگویم که من نمی دانم چرا! تولید به شدت کاهش یافت و در کمتر از یک سال - شاید نه یا ده ماه - وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اتفاق افتاد.

درهمین رابطه زمانی، فعالیت های شدید امنیتی روی بن لادن صورت می گرفت. همان زمانی که قاعدتا کشورهای مختلف به آمریکا هشدار می دادند که یک حمله تروریستی می خواهد به خاک آمریکا صورت گیرد. این هشدارها از طرف اف بی آی، و همچنین از طرف کشورهای خارجی دیگر مانند فرانسه، آلمان و حتی جزایر کیمن (Cayman Islands) صورت می گرفت. اگر دقیق شویم، می بینیم که این هشدارها زمانی صورت گرفت که تولید تریاک در افغانستان به شدت کاهش یافت.
من شخصا به تصادفات اعتقاد ندارم. واقعیت این بود که تولید تریاک تقریبا درحال متوقف شدن بود، ولی بعد از حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بیشترشد، و از آن زمان به بعد تولید همینطور بالا می رود تا زمان حال که انگار انفجار تولید تریاک را داشته ایم.

جیمز: می خواستم اضافه کنم که خانم کاتیا (که این سئوال را مطرح کرده) می گوید که این نشان می دهد که کاهش تولید تریاک مستقیما با عملیات ۱۱ سپتامبر در ارتباط نبوده. چرا که کاهش تولید تریاک فقط برای یک سال اتفاق می افتد، ولی عملیات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ - اگر که توسط عناصری از داخل دولت آمریکا سازماندهی شده است (که شده است!) - نقشه آن باید چند سال زودتر طرح می شده.

باید اضافه کنم که طرح عملیات ۱۱ سپتامبر باید از چند سال قبل آماده می بوده تا بتوان آن را اجرایی کرد و از جمله طرح هایی بوده که اگر می خواستند می توانستند آن را اجرایی کنند و یا اصلا انجام ندهند. این می تواند مربوط باشد به پیشنهاد فرش زرین یا فرش بمب که نمایندگان شرکت هلیبرتون (Haliburton) [یعنی دیک چنی که در آن زمان رئیس شرکت هلیبرتون بود] به نمایندگان طالبان که در اواخر دهه نود میلادی از آمریکا دیدن می کردند داد. این نمایندگان شرکت هلیبرتون چنی و کسان دیگری بودند که بعدا راهی کاخ سفید شدند. و این می تواند یک تفسیر برای این موضوع باشد.

با توجه به موضوع خط لوله ها، آقای آلن سئوالی مطرح کرده که به این موضوع هم اشاره می شود. «نقش چین و روسیه در میان همه اینها چیست؟ بسیاری از کمپانی های بزرگ و حتی آدمهای «نظم جدید جهانی (New World Order) به چین نقل مکان کرده اند. آیا چین به مرکز «نظم جدید جهانی» تبدیل خواهد شد، یا اینکه مثل روسیه به دشمن تبدیل خواهد شد؟ آیا قدرت های اصلی از ساختن چین برای این حمایت می کنند که آمریکا را از بین ببرند؟ آیا خط لوله نفتی به چین وجود دارد؟ آیا این قدرت ها ما را (یعنی آمریکا را) کاملا به چین فروخته اند، و ما هنوز متوجه نشده ایم؟» بسیاری از سئوالات مانند این وجود دارند.

سیبل: خوب این سئوال باید از کسانی پرسیده شود که اطلاعات بسیار بیشتر و عمیق تری از من نسبت به این موضوع دارند. از طرف دیگر کسانی که به عنوان متخصص و مفسر دروسایل ارتباط جمعی صحبت می کنند، اطلاعات غلط زیادی نیز پخش می کنند. برای مثال آقای ریک رزف (Rick Rozoff) را داریم که روی مسائل ناتو و پایگاه های نظامی در کشورهای آسیای میانه متمرکز بوده و دائم گزارش می دهد و تخصص او در این است. همچنین آقای نفیز احمد (Nafeez Ahmad) کتاب خیلی خوبی در مورد گروه های مختلف در آسیای میانه و قفقاز نوشته و اینکه آنها چگونه عمل می کنند و چه نقشی در وقایع آنجا دارند.

حال اگر بخواهیم در مورد نقش چین صحبت کنیم، باید بگویم که مسئله اش کاملا با روسیه که در جنگ سرد با آن درگیر بودیم متفاوت است. در آن دوران هر دو امپراطوری آمریکا و شوروی البته منافع اقتصادی داشتند، ولی رقابت شان بیشتر در زمینه نظامی بود. ولی در مورد چین وضع کاملا فرق می کند و رقابت یک طرفه تنها در زمینه های اقتصادی می باشد، و حداقل تا به امروز رقیب نظامی آمریکا نبوده است.

تا آنجا که به خطوط لوله مربوط می شود، هر روز خبرهایی می رسد - که در رسانه های آمریکا پخش نمی کنند - در مورد پروژه های مختلف خط لوله چین و کشورهای «ستان» مثل قزاقستان یا ترکمنستان که برای خطوط لوله گاز هستند و همچنین قراردادهای دیگری برای خطوط لوله نفت. و دوباره اگر به نقشه این منطقه نگاه کنید و ببینید که این خطوط از کجا باید رد شوند تا به چین برسند، بعد متوجه اهمیت خیلی زیاد استان شرقی مسلمان نشین شین جیانگ (Xin Jiang) می شوید.

بعد هم تفاوت های زیادی میان عملکرد چین با عملکرد آمریکا در این کشورها وجود دارد. چینی ها هرگز پایگاه های نظامی در این کشورها یعنی قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان یا قزاقستان نساخته اند. آنها مانند یک تاجر به آنجا می روند و می گویند: «ما به شما این پیشنهاد را می کنیم» حالا پیشنهاد می تواند ۲۵ میلیارد دلاری یا ۵۰ میلیارد دلاری باشد که یک خط لوله بسازند. آنها شاید تا حدی حق انحصاری بخواهند، که معمول است. عملکرد چین اینگونه است.

حال به عملکرد آمریکا نگاه کنیم، که هیچوقت اینگونه نبوده. آمریکا می رود و به این کشورها می گوید: «ما می خواهیم پایگاه های نظامی در کشور شما درست کنیم و اسلحه ها و هواپیماهایمان را در آن بگذاریم و می خواهیم که رئیس جمهور شما را تعیین کنیم تا به ما وفادار باشد (نوکر ما باشد)». آمریکا هیچوقت نمی گوید: «ما می خواهیم پیشنهاد بهتری از مثلا چین به شما بدهیم.» آمریکا هیچوقت اینطور عمل نکرده و نخواهد کرد.
مثلا ببینید که آمریکا چگونه دارد تلاش می کند تا چین را تحریک کند. به همسایه های چین توجه کنید، مثل کره جنوبی که پایگاه نظامی آمریکا در آنجا مستقر است، کارهایی که در کشورهایی مانند قرقیزستان و قزاقستان کرده ایم و یا با تایوان. و آنچه که می خواهیم در مسائل داخلی چین دخالت کنیم و استان شرقی شین جیانگ را از آن جدا کنیم. آمریکا می خواهد رقابت نظامی کند و نه رقابت اقتصادی و نمی تواند تفاوت بین این دو را درک کند. آمریکا پایگاه نظامی می خواهد تا پرچم اش را در آنجا برافرازد. در حقیقت در پی گسترش امپراطوری اش است تا اینکه بخواهد شبکه تجاری ایجاد کند.

مثلا آفریقا را در نظر بگیریم که امروزه بسیار مهم است. چین در آنجا چگونه عمل می کند. نمایندگان چین برای معامله به آفریقا می روند و می گویند: «ما این معادن و منابع را از شما می خواهیم و در عوض به شما پول پرداخت می کنیم و یا پروژه انجام می دهیم.»، اما غرب اینطوری عمل نمی کند. آمریکا از طریق فرانسه به کشور مالی می رود، یا از راه زور و کشتار به وسیله پهپادها (drones) به سومالی بگوید: «ما آمده ایم تا نفت و مواد معدنی شما را ببریم، ولی نه از طریق تجارت، بلکه ما آمده ایم تا کشور شما را کاملا در اختیار بگیریم.» برای همین است که ما مرکز هستیم و ما تمام مسائل و جنجال ها را بوجود می آوریم. من به وزارت «دفاع» نمی گویم،دفاع بلکه می گویم وزارت «حمله». کی به ما حمله کرده که ما واقعا خواسته ایم از خودمان «دفاع» کنیم؟

برای مثال فرض کنید که کشور مکزیک (همسایه آمریکا) یک عالم نفت داشت و چین به آنجا رفته و یک پایگاه هوایی، مانند پایگاه هوایی ماناس ایر (Manus Air Base) که ما در قرقیزستان ساختیم، در آنجا می ساخت و زیردریایی هایش را به آنجا می برد و می گفت: «خوب ما نفت شما را می خواهیم. البته که به شما پول می دهیم، ولی ما می خواهیم کشور شما را تحت اختیار خود داشته باشیم!» تصور کنید در این صورت آمریکا چکار می کرد.

در کلیه رسانه های جمعی جنجال می شد و مدت کوتاهی پس از شروع به ساخت پایگاه هوایی به جنگ چین می رفتیم. واکنش چین در مورد کارهای آمریکا در کشورهای همسایه اش با ما (یعنی آمریکا) خیلی متفاوت و حتی سئوال برانگیز است. آنها در قبال آمریکا بسیار صبورند، و جالب اینکه در درازمدت آنها موفق تر بوده اند. در آخر، برخی از همین کشورهای آسیای میانه و قفقاز که ما به آنجا رفته و مثلا ۱۵۰۰ سربازمان را در آن کشورها گذاشتیم، برمی گردند و به ما خواهند گفت: «می دانید! ما از مداخله شما (یعنی آمریکا) خسته شده ایم. از کشورمان بروید بیرون. ما آنقدر از سلطه شما و له شدن زیر پای شما خسته شده ایم، که می خواهیم به جای شما برویم با چین معامله کنیم.»

بنا بر این داستان چین و روسیه کاملا با هم متفاوت است. درست است که قدرت روسیه پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد به شدت کاهش یافت، ولی آنها هنوز هم نگران مداخلات آمریکا در کشورهای شوروی سابق هستند و حق هم دارند. رابطه روسیه با کشورهای شوروی سابق فقط تجاری نیست، و روسیه نگرانی های امنیتی خود را هم از مداخلات آمریکا در این کشورها دارد. اما آمریکا تنها یک هدف دارد و آن تحت اختیار گرفتن این کشورهاست. آمریکا به آنها می گوید که: «باید در برابر من سر تعظیم فرود بیاورید. اگر بر خلاف نیات من بروید و با چین معامله تجاری کنید، ما دوستان مسلمانمان را در کشور شما داریم که می روند و مثلا خطوط لوله را منفجر می کنند.»

برای همین است که وجود عوامل عمل کننده اسلامی برای آمریکا مهم است. خطوط لوله نفت و گاز که به چین یا روسیه می روند منفجر می شوند، ولی مثلا در خطوط لوله نفت و گاز که به اروپا می روند انفجاری دیده نمی شود. وقتی که می شنوید که خط لوله ای منفجر شده، در رسانه های غربی معمولا آن را کم اهمیت جلوه می دهند، چرا که خطوط لوله ما نیستند که منفجر شده اند. بعد آدم از خود می پرسد که به نظر می رسد این اسلام گراها دوست ندارند که خطوط لوله ما را منفجر کنند و می روند سراغ خطوط لوله طرف مقابل (که چین و روسیه است). این به نفع چه کسی است؟

جیمز: و در رابطه با همین که شما می گویید هر روز اخبار تازهای از منطقه می رسد، Rferl.org گزارش می دهد: «گوادر: بندری برای چین و جرقه ای برای بلوچستان؟»
- که راجع به بندری که چین و پاکستان در جنوب غربی پاکستان در بلوچستان پاکستان می خواهند بسازند - که البته ملی گرایان بلوچ مخالف ساخت آن بوده و در صورت ساخت آن تهدید به اعمال خشونت می کنند.

سیبل: و اگر شما به مسائل مربوط به آن در یک سال گذشته نظری بیاندازید، چگونه سازمان های غیردولتی ما (NGOs) درد بلوچ ها را درک می کنند و نسبت به حقوق بشر در بلوچستان حساس شده اند. سوء تفاهم نشود، من نمی خواهم به مردم بلوچستان توهین کنم، که واقعا دخالتی در این وقایع که اتفاق می افتد ندارند. ولی اگر به موضوع از دریچه یا زاویه دیگری نگاه کنید می بینید که در دستور کار قرار گرفتن مسائل مردم بلوچ در رسانه های جمعی ما (یعنی آمریکا) دقیقا در واکنش به خبر ساخت بندر در گوادر توسط چین و پاکستان می باشد.

برای رسانه های جمعی ما مهم نیست که مثلا آقای برادلی منینگ (Bradley Manning) افشاگر پرونده های پنتاگون در جنگ عراق و افغانستان و همچنین مکاتبات وزارت امور خارجه آمریکا و... در زندان های انفرادی نگهداری می شود و یا زندانیان گوانتانامو شکنجه می شوند، آنها ناگهان دلسوز مسائل ملت بلوچ می شوند. آمریکا از قبل تدارک دیده که در صورت سرپیچی دولت پاکستان، چگونه آن را به راه بیاورد. دولت پاکستان از طرفی قرارداد چهار و نیم میلیارد دلاری با جمهوری اسلامی ایران برای ساخت پالایشگاه می بندد، و از طرف دیگر قرارداد ساخت بندر با چین، و در حقیقت به آمریکا دارند می گویند: «اگر به ما امتیاز ندهید، ما به طرف چین و ایران می رویم!» آنها همچنین موقعیت خود را می دانند و اینکه در بلوچستان چه می گذرد، و می دانند که در صورت سرپیچی از دستورات آمریکا حادثه ای مانند ۱۱ سپتامبر در انتظارشان است و اینکه شاید بشار اسد بعدی باشند.

جیمز: البته که شما درست می گویید، و اکثریت مردم بلوچستان نمی دانند که چه می گذرد و اینکه از آنها به عنوان یک مهره برای اجرای سیاست های آمریکا در منطقه استفاده می شود. بلوچستان داستان جالبی است و در حقیقت چند ماه پیش من یک برنامه eyeopener در مورد آن داشتم که لینک آن را در پایین می گذارم. شما همچنین در مورد ریک رزف (Rick Rozoff) - که هر از چندی مهمان برنامه ما است - صحبت کردید، که تحقیقات جالبی در مورد ناتوایزه کردن (NATO-ization) کره زمین می کند. او چند روز پیش مقاله ای نوشت که ناتو می خواهد تنها کشور اروپایی که هنوز عضو آن نشده به خود ملحق کند. آیا می توانید حدس بزنید که این چه کشوری است؟
سیبل: در مورد کشور اروپایی صحبت می کنید؟
جیمز: بله، جزیره ای که بین دو قدرت تقسیم شده است.
سیبل: آه، قبرس
جیمز: بله قبرس. حتی قبرس را می خواهند ناتوایزه کنند.

سیبل: فقط عده قلیلی هستند که اهمیت زیاد این مسئله ناتوایزه کردن را درک می کنند، و اینکه پس از عضویت در ناتو چه اتفاقی برایشان می افتد. مثلا به آذربایجان نگاه کنید، و قبلا هم راجع به آن صحبت کرده ایم. بودجه دفاعی آنها از سی تا چهل میلیون دلار در سال ناگهان به چهار یا پنج میلیارد در سال افزایش پیدا کرد، که بیشتر آن را اسلحه از آمریکا می خرند. قسمت بزرگی از این مبلغ کمک های مالی است که آمریکا به این کشور می کند که به شرکت های اسلحه سازی آمریکا گرومن یا جنرال دینامیک بازمی گردد. تازه این عضو اصلی ناتو نیست، بلکه شریک ناتو است. از جمله جاهای دیگری که ناتو در آنجا دفتر زده و می خواهد شریک شان کند، باید از امارات متحده عربی نام برد.

باید دید که هدف بوجود آوردن ناتو پس از جنگ جهانی دوم چه بوده، در حقیقت مقابله با شوروی و کشورهای اروپای شرقی و پیمان ورشو. بنا بر این پس از، از بین رفتن دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ و فروپاشی شوروی دلیلی برای ادامه فعالیت ناتو وجود نداشت. اسم ناتو از کشورهای شمال اقیانوس اطلس (North Atlantic Treaty Organization) گرفته شده و برای آن منطقه بوده. ولی می بینیم پس از فروپاشی شوروی نه تنها از بین نرفته، بلکه به سمت شرق آذربایجان و امارات و... هم می خواهد گسترش پیدا کند.

آنها به آذربایجان گسترش پیدا کرده اند و می خواهند قزاقستان را نیز عضو استراتژیک خود کنند. حالا چرا قزاقستان؟ اگر روی نقشه نگاه کنید به دلیل نزدیکی آن با چین است. بعد هم دفاتری که در عربستان سعودی و کشورهای کوچک دیگر منطقه مانند کویت و بخش های مختلف امارات زده اند. بعد هم قراردادهای مشارکتی که میان این کشورها و کشورهای قفقاز و آسیای میانه به انجام رسیده، مثلا عربستان سعودی قرارداد ۲۰۰ میلیون دلاری در آذربایجان اجرا کرده. شما باید این مسائل را در نظر داشته و تحلیل کنید، و به سر خط خبرهای این منطقه در رسانه های غربی نگاه کنید. از همان اول مقاله متوجه می شوید که چگونه با دیگر مسائلی که ما در مورد آن صحبت کردیم جور درمی آید.

جیمز: به نظرم اینجا قدری سردرگمی وجود دارد. برای مثال ایمیلی از آقای جان دریافت کردیم که می گوید: «من از صحبت های خانم سیبل در قسمت اول مصاحبه کمی گیج شدم، آنجا که می گوید «تا زمانی که آنها یعنی کشورهای آسیای میانه و قفقاز به اسلام وابستگی دارند، در مقابل چین و روسیه و طرف ما (یعنی آمریکا) خواهند بود.»، بعد می گوید: «درک من از اسلام این است که همیشه ضدآمریکایی بوده. حالا شاید ضد چین و روسی هم باشد، ولی چرا باید متحد ناتو و آمریکا باشند؟» فکر می کنم قبلا قدری راجع به این موضوع صحبت کرده ایم.

سیبل: بله همینطور است.

جیمز: و چگونه غرب از آنها به عنوان مهره استفاده می کند.

سیبل: اگر به تاریخ صد سال اخیر نگاه کنید، و بعد آن را تقلیل داده به تاریخ جنگ سرد. اسلام گرایان از خود می پرسیدند، که منافع شان ایجاب می کند که با کدامیک از دو بلوک قدرت متحد شوند؟ کمونیست ها که در زمان جنگ سرد شوروی بود و الان چین است که در واقع دیگر کمونیست نیست، یا غرب.
و ما همیشه از مذهب به عنوان سلاحی استفاده کرده ایم که این کشورها به دامن شوروی نیفتند. مثلا در مورد کشورهای اروپای شرقی از سلاح مذهب استفاده نمی کردیم (مترجم - این واقعیت ندارد و غرب در مورد کشورهای اروپایی شرقی هم از سلاح مذهب علیه کمونیسم استفاده می کرد، و نمونه آن انتخاب پاپ پل ششم لهستانی بود!)

این کشورها را در نظر بگیرید، مثلا ایران، و یا ترکیه و اصلا کل منطقه. دلیل اصلی که آنها با شوروی متحد نشدند اسلام بود، و این مهمترین عامل بود.
حتی قبل از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد که آمریکا به صورت امپریالیست غالب از آن سر درآورد، در دوران امپراطوری بریتانیا، انگلیسی ها از همین سلاح مذهب برای پیشبرد منافع شان استفاده می کردند. می دانید در ایران شوخی می کنند و می گویند که اگر ریش آخوندها را بتراشند، زیر آن روی صورتشان نوشته: «ساخت انگلیس Made in England» که خود حقیقتی را بیان می کند.

جیمز: جالب اینکه استراتژیست های زیرک آمریکایی به نظر می آید که بیشتر خارجی های به آمریکا آمده هستند تا خود آمریکایی ها، مانند کسینجر و برژینسکی

سیبل: دو کشوری که در برنامه ریزی استراتژیک جهانی خیلی نقش دارند انگلیس و اسرائیل هستند. البته خیلی ها می گویند که آمریکا برادر بزرگتر و انگلیس برادر کوچکتر است. اگر فقط به اندازه و سایز نگاه کنیم این صحیح است، ولی اگر تخصص و دانش علوم سیاسی و استراتژی سیاسی را در نظر بگیریم - و نه سیاست ساده و مستقیم - انگلیسی ها بسیار زیرک تر هستند. آنها برنامه های درازمدت دارند و می گویند: «ما الان اینجا هستیم، و خوشحال خواهیم بود اگر بیست سال دیگر به اینجا برسیم.»
آمریکایی هایی که در حوزه سیاست فعالیت می کنند، مثلا دکترینی که در پنتاگون هستند خیلی کوتاه مدت تر مسائل را می بینند. و رئیس جمهور قبلی آمریکا بوش آن را نمایندگی می کرد، که می گفت: «بله ما به آنجا می رویم و اشغال شان می کنیم و بهشان نشان خواهیم داد!» و حالتش مانند بسیاری از آمریکایی ها این چنین بود. البته در مورد هنری کسینجر مسئله فرق می کند، و شما سازمان های نه خیلی پنهان را پشت سرش می بینید که مرتبط با انگلیس هستند.

جیمز: خوب، این انگلیسی ها بودند که «بازی بزرگ» (The Great Game) را آنطور که امروز بازی می شود اختراع کردند، بنا بر این فکر کنم می دانند در مورد چه چیزی دارند صحبت می کنند. بحث «عکس العمل شدید» (Blowback) این روزها خیلی از چپ و راست درباره تحلیل تروریسم اسلامی در چند سال اخیرصحبت می شود. یک ایمیل از آقای بیل داریم که می نویسد: «اطلاعات زیاد و با ارزشی در مصاحبه های اخیر گلادیو خانم سیبل ارائه شد. در مورد اسلامی شدن اروپا - آسیا (Eurasia) آیا به نظر شما سازمان های اسلامی که غرب با آنها مشارکت می کند، به غرب خیانت نمی کنند؟

سیبل: به نظرم باید این سری مصاحبه ها را تکرار کنیم، چرا که از این مصاحبه ها این درک در نیروهای چپ طیف سیاسی ایجاد شد که خود ناتو، آمریکا و غرب این سازمان های اسلامی را بوجود آورده اند تا در جهت منافع غرب فعالیت کنند. این سازمان ها مانند چین یا روسیه نیستند که رقیب ما (یعنی آمریکا) باشند تا بخواهند عکس العمل شدید نشان دهند. حتی کسانی مانند آقای سیمور هرش (خبرنگار معروف) فکر می کنند که غرب از روی سیاست «دشمن دشمن ما، دوست ماست» با اسلام گرایان همکاری می کند، و بعد آنها به غرب خیانت کردند.

مقایسه سازمان های اسلامی، با کشورهایی چون چین و روسیه مانند مقایسه سیب ها با پرتقال ها است. نمی دانم پاسخم را از کجا شروع کنم، برای مثال سعودی ها را در نظر بگیرید. برخی می گویند: «این سعودی ها بودند که عملیات ۱۱ سپتامبر را انجام دادند، پس چرا ما به سعودی ها حمله نمی کنیم؟» در عربستان سعودی اگر فرضا ۵۰ میلیون نفر جمعیت داشته باشد، چهل و نه میلیون و نهصد هزار نفر آن آدم عادی، و چند هزار شاهزاده وجود دارد.

برای اینکه درک کنید سعودی ها چقدر به آمریکا وابسته هستند، من هنگام تحصیلاتم در دانشگاه جورج واشینگتن در شهر واشینگتن، دوستانی در دانشگاه جرج تاون شهر واشینگتن داشتم که برخی همین شاهزاده های سعودی بودند. بسیاری از این شاهزاده ها در دانشگاه جرج تاون تحصیل می کنند و هر ساله پدر و مادرهایشان به واشینگتن می آیند و مثلا مبلغی حدود دو میلیون دلار به دانشگاه اهداء می کنند. و این شاهزاده ها هیچوقت سر کلاس حاضر نمی شدند و در سواحل باهاما با دخترهای زیبا در حال خوشگذرانی بودند، و همه شان هم در آخر با مدرک فوق لیسانس فارغ التحصیل می شدند. پدر و مادرهایشان هم وقتی به واشینگتن می آمدند در هتل گران قیمت چهار فصل کنار دانشگاه اقامت می کردند.

در هر حال هزاران نفر از اینها وجود دارند، و اینها اصلا سیاسی نیستند. آنها نمی نشینند تا به این فکر کنند که ساختمان ها را منفجر کنند و یا هر عملیات دیگری. آنها عوامل آمریکا هستند. آنها می دانند تا زمانی که در جهت منافع آمریکا رفتار کنند، آمریکا به آنها اجازه خواهد داد تا بطور سمبلیک شاه و شاهزاده باقی بمانند. آنها مانند ملکه انگلیس هستند، حتی اهمیت کمتر از ملکه انگلیس. آنها سمبل های پوشالی بیش نیستند، و ارتش و پلیس شان تحت فرمان آمریکا انجام وظیفه می کند. در تمام صنایع نفت و پالایشگاه های آنان یک مهندس و یا مدیر سعودی پیدا نمی کنید، و همه توسط شرکت های نفتی بوسیله مهندسین و مدیران آمریکایی و اروپایی اداره می شوند. حتی پایگاه ها و پادگان های نظامی شان به وسیله ژنرال های آمریکایی اداره می شود.

بنا بر این سعودی ها نیستند که عربستان سعودی را اداره می کنند. این شخصیت های کوچک مضحک با اسلام هم کاری ندارند، و همیشه در جهت منافع اسرائیل فعالیت می کرده اند. برخی چپ گرایان ممکن است بگویند: «چی؟ سعودی ها وهابی اند و از اسرائیل متنفرند!» من می گویم «نه شاهان و شاهزادگان آنها». در حقیقت اسرائیل آنها را دوست دارد، چرا که می داند آنها مردم خود را سرکوب و غیرفعال می کنند.

این شخصیت های مضحک قدرتی از خود ندارند. نمی خواهم بیش از این به آنها توهین کنم و بگویم که مغز ندارند و یا از لحاظ ژنتیک مشکل دارند. بنا بر این اگر برگردیم و بگوییم که «سعودی ها این عملیات را انجام دادند!» من می گویم: «شاهزادگان سعودی نمی توانند چنین عملیاتی انجام دهند.» آنها آنقدر سرگرم خوشگذرانی خود هستند، در قایق هایشان، شراب خواری و داشتن سکس در تمام دنیا، دستشویی و حمام های طلا و جواهرنشان - کسی درون رژیم عربستان سعودی سر از سیاست جهانی درنمی آورد. آنها حتی وزارت دفاع و نیروهای نظامی خود را هم ندارند. و مردم هم هیچ قدرتی ندارند، چرا که عربستان پارلمان هم ندارد. بنا بر این هر کسی که بگوید: «سعودی ها این عملیات را انجام دادند!» در حقیقت به این معنا خواهد بود که آمریکا این عملیات را انجام داده است.

جیمز: درست است. و سلطنت آل سعود در حقیقت توسط انگلیسی ها بوجود آمد تا به برخی رشوه دهند و کشور را تحت اختیار خود بگیرند.

سیبل: کاملا درست است. برای قدرت های واقعی خیلی مطلوب است که مردم در فکر «عکس العمل شدید» و اینجور چیزها باشند. برای همین است که آنها آن آقا را که خودش می گوید افشاگر است، آقای مایک شوئر (Mike Sheuer) را علم کردند، که ظاهرا سرپرست بخش بن لادن در سیا بوده و کتاب «غرور امپریالیستی» را نوشت که در آن می گوید ما چنین و چنان کردیم و حدس بزنید چه شد، عکس العمل شدید! اینها همه برای گمراه کردن مردم است. این دقیقا چیزی است که آنها می خواهند مردم فکر کنند.
اگر شما رده های تشکیلاتی گروه های اسلامی را بگیرید و دنبال کنید و بالا بیائید، فکر می کنید به کجا خواهید رسید؟ به غرب، به ناتو، به آمریکا. قدیم ها می گفتند که «همه راه ها به رم ختم می شود»، حالا باید گفت که همه راه ها به آمریکا ختم می شود، درست اینجا و نه جای دیگر.

جیمز: و کسانی که مایک شوئر را نمی شناسند، من چند سال پیش مقاله ای در باره او نوشتم. در آن زمان او می خواست تا القاعده حمله های تروریستی بیشتری علیه غرب انجام دهد تا مردم بفهمند تا چه حد دشمن جدی است و چگونه باید با آنها مبارزه کرد. بنا بر این «افشاگر» سیا است، نه؟

سیبل: (با خنده) بله هست!

جیمز: خوب برویم سر سئوال دیگری که به این مربوط می شود. سئوال دیگری داریم که می نویسد: «اگر آیمن ظواهری، نفر اول القاعده در واقع عامل سیا است، آیا شما مدرکی دارید تا نشان دهد که او تظاهر می کند که یک مسلمان رادیکال است؟ به عبارت دیگر آیا در داستان زندگی (بیوگرافی) او دست نبرده اید و ساختگی نیست؟
سیبل: هیچ مدرک راجع به سابقه او وجود ندارد. اگر به ویکی پیدیا مراجعه کنید، سالها به هم نمی خورد و زمانبندی اینکه کی کجا بوده به هم نمی خورد، حتی آزاد شدنش از زندان، حتی ارتباط او با قتل انور سادات. بنا بر این چیزی راجع به سابقه او نمی دانیم. همه چیز در باره او ساختگی است.

بعد هم در مورد صفت هایی که به او می دهیم باید دقت کنیم. وقتی شما از «عامل» صحبت می کنید، معنایش خبرچین می شود، ولی او بالاتر از اینها بود. باید او را در رده های نظامی ببینیم، که دیدمان چیز دیگری می شود. در رده های نظامی - اطلاعاتی آمریکا و ناتو او در درجه سرگرد یا سرهنگ دوم می باشد. به او نمی توانم عامل بگویم.
جیمز: این فرق جالبی است و دوست دارم که بیشتر در مورد آن صحبت کنیم.

سیبل: حتما

جیمز: شاید بهتر باشد بعدا راجع به آن صحبت کنیم، و بگذارید تا زمان داریم به باقی سئوالها بپردازیم. آقای روآن (Rowan) می پرسد: «قذافی و اسد چقدر راجع به تمام اینها می دانستند، و کسانی را که در سال های گذشته برای اعتراف گیری به آنها واگذار کردیم، آیا مظنونین ساختگی بودند یا واقعی؟»

سیبل: در مورد اسد، بنا بر اطلاعاتی که در زمان کارم در اف بی آی دارم، تا هفت هشت ماه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر با اسد همکاری نزدیکی داشتیم. اگر اشتباه نکنم ماهر آرار سوریه ای - کانادایی را به سوریه فرستادیم تا او را شکنجه کنند، چرا که نمی توانستیم در آمریکا او را شکنجه کنیم. آدم بطور طبیعی فکر می کند که اگر آمریکا کسی را تحویل دولت دیگری می دهد تا شکنجه شود، آن دولت و رژیم دیکتاتوری دوست آمریکا هستند. مثلا آمریکا کسی را به کوبا نمی فرستد تا کاسترو او را شکنجه کند (خنده!) آنها او را برای اسد فرستادند، و اسد هم با خوشحالی این نقش را قبول کرد.

این اول. دوم هم اینکه - من این را خیلی قبل از حادثه ۱۱ سپتامبر، از طریق ارتباطاتی که با سیاسیون خاورمیانه داشتم می دانستم - در مورد اسد، مانند رژیم های دیگر مانند ترکیه و عربستان سعودی، درک متقابلی وجود داشت که آنها باید در ظاهر ضداسرائیلی و ضدآمریکایی باشند و این لازم بود که انزجار خود را از آمریکا و اسرائیل به مردم خود نشان دهند تا در قدرت بمانند. اما در پشت پرده کاملا در جهت منافع آمریکا و اسرائیل عمل کنند. درست است که دولت بوش در این مورد فکر می کرد که رژیم اسد را نیز در محور شرارت (کره شمالی ـ ایران - عراق) بگنجاند، ولی حداقل تا سال ۲۰۰۲ آمریکا همکاری نزدیکی با رژیم اسد داشت و برخی از زندانیان را برای او می فرستاد و می گفت: «اسد، این را شکنجه کن و یا در سیاهچال خود بیانداز!» و آمریکا نمی توانست با دولتی که دشمن او بود چنین رابطه ای داشته باشد.

آمریکا و رژیم اسد سوریه همچنین مشارکت اطلاعاتی داشته و اطلاعات رل و بدل می کردند، مابین سازمان امنیت سوریه و سیا و حتی تا حدودی اف بی آی آمریکا. سازمان های امنیتی سوریه و حتی ارتش سوریه با آمریکا همکاری می کردند و اصلا دشمن محسوب نمی شدند. همینطور با اسرائیل. اسد باید در ظاهر خود را دشمن سرسخت اسرائیل نشان می داد و در پشت پرده روابط خوبی داشتند،

در مورد نقشه استراتژیک برای منطقه - که خیلی هم مهم است - اروپایی ها از آمریکا با تجربه ترند. انگلیسی ها خیلی در این مورد خوب بودند. آنها قلم را برداشته و روی نقشه مرزها را می کشیدند و یا کشورهای جدید را خلق می کردند. مثلا کشور عراق را در نظر بگیرید و تاریخ آن را و اینکه چگونه بوجود آمد و مرزهای آن چگونه تعیین شدند. انگلیسی ها همین کار را در آفریقا انجام دادند.

و بطور آماری هر هشتاد، هفتاد یا پنجاه سال آمریکا قلم را برمی دارد و با تکبر نقشه را عوض می کند. کشورهایی را تقسیم می کند و یا متحد می کند، و چگونه این کار را انجام می دهد؟ بر طبق این اصل مهم که کشورهای همجوار با هم دشمن باشند تا یکدیگر را خنثی کنند. سیاست آمریکایی ها در این امر همان سیاست مشهور قدیمی انگلیسی ها «تفرقه بیانداز و حکومت کن» است. یعنی باید مرز کشورها را طوری تعیین کرد که هم با همسایگان خود اختلاف داشته باشند و هم اختلافات قومی درون یا خارج از مرزهای آن تقویت شود. در خاورمیانه شکل اختلافات رنگ مذهبی به خود می گیرد مانند شیعه و سنی یا علوی ها و کردها. در آفریقا اختلافات قبیله ای. و اینها بهترین روش هایی هستند که می توان این کشورها را تحت کنترل نگاه داشت. کشورهایی ضعیف که نتوانند با هم متحد شده و قدرتمند شوند. این سیاست عملی آمریکا بوده است.

اگر بخواهم حدس بزنم که نقشه در آینده نزدیک چگونه عوض خواهد شد، به نظرم حالا که کار تجزیه بالکان به انجام رسیده و دیگر یوگسلاوی و یا چکسلواکی نداریم، عراق به دو یا سه قسمت تجزیه خواهد شد. یک کشور سنی، یک کشور شیعه و یک کشور کوچک کرد در شمال. همینطوری سوریه نیز تجزیه خواهد شد. بلوچستان را هم از پاکستان جدا خواهند کرد و یک کشور مستقل خواهد شد. افغانستان هم ممکن است تجزیه شود.
کسی به اتفاقاتی که در کردستان عراق می افتد توجه نمی کند، و آنجا در آینده محل اختلاف ترکیه با قدرت های بزرگ انگلیس و آمریکا خواهد بود. ترکیه می گوید: «شما حق ندارید کشور مستقل کردستان درست کنید که نفت کرکوک را در اختیار داشته باشد. به این ترتیب کردهای ترکیه نیز در آینده استقلال خواهند خواست» و ترکیه به هیچ وجه اجازه ایجاد کشور کردستان را نخواهد داد، ولی این دقیقا چیزی است که قدرت های بزرگ می خواهند.

برای کسانی که متوجه نمی شوند، باید مثال بحران اوپک در دهه هفتاد میلادی را زد که در مدارس آمریکا تدریس نمی شود. کشورهای عربی، و کشورهای نفت خیز خلیج فارس را همیشه باید به جان هم انداخت، چرا که اگر متحد شوند می توانند بحرانی مانند بحران اوپک دهه هفتاد ایجاد کنند. فرض کنید ایران و عراق و لیبی با هم متحد شوند. اگر آمریکا بخواهد به هر کدام دستور دهد که چنین و چنان کار را در جهت منافع آمریکا انجام دهند، آنها می توانند بحرانی مانند بحران اوپک دهه هفتاد ایجاد کنند.

شما چگونه می توانید مانع چنین اتفاقی بشوید. خوب عربستان سعودی از ایران بدش می آید چرا که آنها سنی وهابی و ایران شیعه، همینطور میان ترکیه و ایران شیعه و سنی. این تقسیم بندی ها باید مذهبی و یا قومی و در آفریقا قبیله ای باشد. وقتی چنین تقسیم بندی هایی وجود دارد، آنها چنان سرگرم اظهار تنفر از یکدیگر هستند که نمی توانند با هم متحد شده و در مقابل آمریکا بایستند و بگویند: «ما هم تا حدی قدرت داریم. ما هم قدرت ذخایر نفتی و انرژی مان را داریم و از شما می خواهیم چنین کنید و چنان نکنید.» خوب ببینید، این کشورها در موقعیتی هستند که هیچ وقت نمی توانند این کار را بکنند و تا به حال هم این کار را نکرده اند. خوب به شما اجازه می دهم تا قبل از اینکه عمیق تر وارد این مسئله شوم، سئوال دیگری را مطرح کنید.

جیمز: اینها مسائل بسیار جالبی است که می توانیم ساعت ها راجع به آن صحبت کنیم. در مورد کشیدن و دوباره کشیدن نقشه جهان تا منافع قدرت های امپریالیستی را در نظر بگیرد، شما را رجوع می دهم به برنامه شماره ۲۳۴ خودم «چگونه جهان را تقسیم کنیم؟» که به کنفرانس سال ۱۹۱۹ پاریس می پردازد که نقشه خاورمیانه امروزی را کشید. بدون آگاهی از تاریخ، نمی توانیم درکی داشته باشیم که الان در آنجا چه می گذرد. ولی چندین سئوال دیگر هستند و ما تقریبا به یک ساعت برنامه رسیده ایم. شاید برخی سئوالات را برای جلسه بعد بگذاریم.

سیبل: حتما

بخش چهارم - بخش سوم - بخش دوم - بخش اول


A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany

Fax: 00-49-221-170 490 21

Web Site: http://www.iranian-fedaii.de

E-Mail: organisation@iranian-fedaii.de

سایر مقالات:

باراک اوباما ارتجاع شیعه را به ارتجاع سنی ترجیح می دهد

عقب نشینی میرحسین موسوی و مطالبات جنبش اصیل مردم ایران

تشویق مردم به آرامش به نفع کدام طبقه است ؟

پرده دیگری از اعمال ددمنشانه آدم نمایان رژیم جمهوری اسلامی ایران - زجرنامه ی بهاره مقامی یکی از شقایق های له شده ی ایران ، قربانی تجاوز در زندان

جنگهای کوچک ـ قدرتهای بزرگ به قلم Patrick Cockburn

lموضع غرب در برابر رژیمی که قوانین بین المللی رابه سخره گرفته است

شیلی ۱۹۷۳ - ۱۱ سپتامبر دیگری

وضعیت فاجعه بار زندان کهریزک به قلم یکی از آزادشدگان این اردوگاه فاشیستی

چه کسانی حقایق را تحریف می کنند ؟

یادی از رفیق صفرخان (صفر قهرمانیان) به مسعود بهنود که علیرضا نوریزاده و ناصر مستشار هم بخوانند

پیرامون عناصر مرموز و طرز کار خبرچینهای رژیم جمهوری اسلامی ایران- درباره سایت مشکوک اعتراض و همکاری سربلند گرداننده این سایت با رژیم

ناگفته‭ ‬هایی‭ ‬در‭ ‬باره‭ ‬قتل‭ ‬شاپور‭ ‬بختیار‭ ‬در‭ ‬مصاحبه‭ ‬با‭ ‬سخنگوی‭ ‬سازمان‭ ‬چریکهای‭ ‬فدای‭ ‬خلق‭ ‬ایران‭ ‬حسین‭ ‬زهری (بهرام‭(

اکثریت‭: ‬چرچیلیسم‭ ‬یا‭ ‬رسیدن‭ ‬به‭ ‬قدرت‭ ‬به‭ ‬هر‭ ‬شکل- نامه به رفیق بهرام - حسین زهری و پاسخ رسیده‬

 چرا سربازان گمنام امام زمان رفیق بهرام - حسین زهری را هدف تبلیغات سوء خود قرار داده؟

چرا خائنین اکثریتی هر روز گستاخ تر می شوند؟ اظهارات رفیق حسین زهری در باره چاپخانه مخفی سازمان

وضعیت کنونی و جناح بندیهای درونی رژیم جمهوری اسلامی

خمینی چه گفت؟ خمینی چه کرد؟ (در باره دانشگاهها) قبل از به قدرت خزیدن بعد از به قدرت خزیدن

سایت «صدای مردم» متعلق به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران است

نوار گفتگوی هدایت اشتری لرکی معاون ساوامادر فرانسه با حبیبیان معاون ساواما در تهران

اسناد تبهکاریهای سربازان گمنام امام زمان

به کوبا دست نخواهید یافت - به قلم فیدل کاسترو

ماهوشیاری خودرا از دست نخواهیم داد-درباره ایرج مصداقی تواب و همکار رژیم جمهوری اسلامی ایران


حسین زهری
۱
حسین زهری